NaGofTeHaa.Ir

ناگفته های عاشقانه

    NaGofTeHaa.Ir | 2010/12/22 - 2011/1/20

کامران و سمیرا
    NaGofTeHaa.Ir ناگفته های عاشقانه

رها

همه چیز رو داغون کردم و اینجا رو ترک کردم....

باید برم...

باید یه چیزی رو بفهمم...

میخوام از این قید و بنها رها بشم تا بتونم اوج بگیرم برای  رسیدن

به تو

نشانه ای از تو نمیبینم همین سرعتم را کند میکند و حتی گاهی فکر

برگشت میکنم اما باز هم ادامه میدهم به این

امید که نشانه ای از تو ببینم.حتی غیر مستقیم...

گاهی فکر میکنم تو فراموشم کردی...



تاريخ : سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ | 20 | نویسنده : کامران و سمیرا |

هر چقدر فکر میکنم بازم نمیدونم چرا حتی

نمیخوای بهم امید بدی...

تنها چیزی که باعث میشد فکر کنم نو هستی همون وبلاگ بود

اما حالا اونم انکار میکنی...

یعنی واقعا فراموشم کردی؟



تاريخ : سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ | 20 | نویسنده : کامران و سمیرا |

در انتظار تو

احساس تازه ای توی وجودم موج میزنه احساسی که تجربه اش را نداشتم..

آزادی..

حالا موقه اینه که خودم رو از این زندان اجباری رها کنم ...

برای رسیدن به تو راه درازی پیش رومه اما رویای چشمای دیونه کنندت به من

امید میده...

نمیدونم تو واقعا چه فگری میکنی کجاییو چه کار میکنی..ابنجا میای یا به کل فراموشم کردی

و همه اینا یه سو تفاهم بوده که من فکر میکردم تو باهامی..تو قلبم..تو فکرم..

اگر اینا سو تفاهم بوده پس چرا هنوز نتونستم عشقتو از دلم بیرون کنم...

امروز من دیگه اون پسر بچه ای نیستم که تو میشناختی اما میدونم

همون احساس رو هنوز بهت دارم ..حسی که همیشه زنده بوده.

وقتی که بعد از مدت ها برگشتم اینجا به این امید اومدم که نشانه ای از تو ببینم...

حالا از امروز بازم چشم براه اینم که بازم یه جوری بهم برسونی که هنوز باهامی...

لحظه به لحظه به یادتم حتی اگر منو فراموش کرده باشی بازم تا آخر عمر عشقتو پرستش

میکنم چون این تنها دلیل وجودمه..

گذشت زمان همه چیز رو تغییر داده ..از لحظه ای که تنهام گذاشتی

تا حالا روزی نبوده که منتظر خبری ازت نباسم یا از کاری   برای نزدیک

شدن به تو و خواسته هات دریغ کنم...

من به تو ایمان دارم و به احساست و تصمیماتت احترام میذارم و میدونم که

 

هر وقت صلاح بدونی که این فاصله باید برداشته بشه عشقتو از

من دریغ نمیکنی..

همیشه با خودم فکر میکردم که داشتن تو لیاقت میخواد و من

برای رسیدن باید خیلی بیشتر سعی کنم...

این روزا افکار منفی دوباره برگشتند و خبر از بی وفایی و فراموش شدن میدهند

اما من میدونم تو مثل همیشه رو بدیها خط میکشی

هرطور شده خبری از خودت بهم میرسونی..

 



تاريخ : سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ | 20 | نویسنده : کامران و سمیرا |

حقیقت

من راه سختی رو پشت سر گذاشتم اما تورو گم کردم...

دارم فکر میکنم که نکنه فراموشم کردی...

من حتی وقت ندارم متنو ویرایش کنم...

فقط میخوام بدونی ننوشتن دلیل بر عاشق نبودنم و به تو فکر نکردن نیست..

امیدوار بودم بعد از این مدت که میام اینجا یه نشونه ای ازت ببینم...

سکوت؟پایان عشق ما اینه؟

نه باورم نمیشه بعد از تحمل این همه سختی حالا وقتی رسیدم که تو...!

فقط یه اشاره برام کافیه.



تاريخ : دوشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۰۶ | 17 | نویسنده : کامران و سمیرا |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.