همه چیز رو داغون کردم و اینجا رو ترک کردم....
باید برم...
باید یه چیزی رو بفهمم...
میخوام از این قید و بنها رها بشم تا بتونم اوج بگیرم برای رسیدن
به تو
نشانه ای از تو نمیبینم همین سرعتم را کند میکند و حتی گاهی فکر
برگشت میکنم اما باز هم ادامه میدهم به این
امید که نشانه ای از تو ببینم.حتی غیر مستقیم...
گاهی فکر میکنم تو فراموشم کردی...
تاريخ : سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ | 20 | نویسنده : کامران و سمیرا |