NaGofTeHaa.Ir

ناگفته های عاشقانه

در انتظار تو

کامران و سمیرا
    NaGofTeHaa.Ir ناگفته های عاشقانه

در انتظار تو

احساس تازه ای توی وجودم موج میزنه احساسی که تجربه اش را نداشتم..

آزادی..

حالا موقه اینه که خودم رو از این زندان اجباری رها کنم ...

برای رسیدن به تو راه درازی پیش رومه اما رویای چشمای دیونه کنندت به من

امید میده...

نمیدونم تو واقعا چه فگری میکنی کجاییو چه کار میکنی..ابنجا میای یا به کل فراموشم کردی

و همه اینا یه سو تفاهم بوده که من فکر میکردم تو باهامی..تو قلبم..تو فکرم..

اگر اینا سو تفاهم بوده پس چرا هنوز نتونستم عشقتو از دلم بیرون کنم...

امروز من دیگه اون پسر بچه ای نیستم که تو میشناختی اما میدونم

همون احساس رو هنوز بهت دارم ..حسی که همیشه زنده بوده.

وقتی که بعد از مدت ها برگشتم اینجا به این امید اومدم که نشانه ای از تو ببینم...

حالا از امروز بازم چشم براه اینم که بازم یه جوری بهم برسونی که هنوز باهامی...

لحظه به لحظه به یادتم حتی اگر منو فراموش کرده باشی بازم تا آخر عمر عشقتو پرستش

میکنم چون این تنها دلیل وجودمه..

گذشت زمان همه چیز رو تغییر داده ..از لحظه ای که تنهام گذاشتی

تا حالا روزی نبوده که منتظر خبری ازت نباسم یا از کاری   برای نزدیک

شدن به تو و خواسته هات دریغ کنم...

من به تو ایمان دارم و به احساست و تصمیماتت احترام میذارم و میدونم که

 

هر وقت صلاح بدونی که این فاصله باید برداشته بشه عشقتو از

من دریغ نمیکنی..

همیشه با خودم فکر میکردم که داشتن تو لیاقت میخواد و من

برای رسیدن باید خیلی بیشتر سعی کنم...

این روزا افکار منفی دوباره برگشتند و خبر از بی وفایی و فراموش شدن میدهند

اما من میدونم تو مثل همیشه رو بدیها خط میکشی

هرطور شده خبری از خودت بهم میرسونی..

 



تاريخ : سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ | 20 | نویسنده : کامران و سمیرا |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.