هی پاک می کنم
دوباره می آيند
چه را و چرا؟
بخارهای شيشه دل را !
هی پاک می کنم که تو هم بين عابران
از کوچه قشنگ پر از آرزوی ما
يک بار بگذری
گنجشک مهربان!
با ما که قهر کرده ای اما صبور باش
از باغ های همين دور و بر
يک روز
می آيد عابری که از سر راهش نمی پری...
بيچاره پشت شيشه دلم آه می کشد
از آسمان کوچه ما اشک می چکد
از آه من به روی شيشه غبار است و آرزو
فرياد آسمان به نگارم نمی رسد...
تاريخ : یکشنبه ۱۳۸۴/۰۸/۲۹ | 17 | نویسنده : کامران و سمیرا |