ازت یه خواهشی دارم؟!
هرچی باشه قبول من که نه نمیگم...
میشه تنهام بذاری؟!
جوابم نه بود اما به نه گفتن عادت ندارم اونم به تو و اینکه وقتی یه نفر
که دوسش داری بگه برو موندنتم فقط باعث میشه احساس حقارت کنی
یه خواهش دیگه...
فراموشم کن
باشه فقط دیگه از من خواهشی نکن فکر کنم خواسته
بعدیت باید دنبال قبر گشتن برای
خودم بوده
البته قبل از اینکه اینو بشنوم...
یه جایی هست که از خنثی هم رد میشی از اون جاهاس که
کسی برنگشته که برای بقیه تعریف کنه
برات بودن و نبودن هیجکی مهم نیست به هیچی فکر نمیکنی
اصلا مهم نیست فردا چند شنبس تا جایی که متوجه گذشت زمان هم نمیشی
1384..... 1396 چند سال میشه؟
همه چیز داری هر چیزی که یه عمر دنبالش بودی داری.. مثل این شده که کلی دویدی دهنت سرویس شده هیزمی جمع کردی و کلی برنامه برای غذا درست کردن یهو میبینی هیچی نداری که باهاش آتش روشن کنی اونی که قرار بود
گرمای زندگیت باشه گم شده حالا با این همه هیزم سردته زندگیم یه زده
هیچ کس نمیفهمه و نخواهد فهمید درون من چه خبره همیشه در ظاهر عادی به نظر میرسم هنوزم زندگیم قوانين خودشو داره تحت هر شرایطی نمیذارم کسی فکر کنه یه آدم افسردم با همه چیز کنار میام با نبودنت حتی با اینکه هر لحظه بیشتر از قبل ازم دور میشی اما من هنوز در حال تماشای توام
میخام بدونی هیچ وقت نمیذارم فراموش بشی هر وقت نبودم بدون واقعا نیستم هنوز هم اهدافی دارم که تو نقطه پایانشی..
اگر ساکتم چون گاهی زندگی میشه مثل یه بازی فوتبال که تو تنهایی و روبروت یازده نفر یازده تا هم رو نیمکت اما
هنوزم نباختم هر گلی که بخورم به خاطر جاهای خالیه اما خودم دارم جای همه بازی میکنم جای یه مشت آدم نامرد که هر جا دیدن جاهای سخت رسیده خودشونو زدن به خواب اما من نمیتونم آویزون هیچکس باشم..
راستی تو از کجای بازی رفتی اون طرف؟ من هنوزم وقتی میای دفاع نمیکنم فکر میکنم با منی هر بار میگم این دفعه دیگه سورپرایز میشم و تو یه بار هم شده میای این طرف ترازو... وقتی میگم تو چون برام جای بیست نفر دیگه رو پر میکنی حتی اگر فقط بشینی و نقش مربی رو بازی کنی...
میدونی چیه چرت و پرت نمیگم قضیه اون پرتقال فروشی که برای بچه های کلاس اول مثال میزنن تا از ریاضی فرار نکنن.. افکار منفیت اینقدر زیاد شده اصلا گوشت نمیشنوه چون پره از حرفای شعاری و قوانینی مثل قانون فیثاغورس که هیچ کاربرد عملی نداره تو زندگی اما چون همه میگن پس حتما باید درست باشد و چون همه میگن پس حتما من بدم و برات ضرر دارم
حتی اگر هزار سال بگذره و هنوز بگم منتظر اینم بهم فرصت بدی حرف بزنم بازم تو دنبال راه فراری خل روانی بعد از هزار سال هم که بیای میبینی که بازم من از همه دنیا بیشتر دوست دارم و باور دارم ایمان دارم منو تو یه روزی بازم همدیگر رو میبینیم و من بی صبرانه منتظر اون روزم نه اینکه آرزوی بدی برات داشته باشم فقط آرزو دارم حداقل مثل دوتا دوست قدیمی بدون هیچ حاشیه ای بتونیم رودررو بشیم