NaGofTeHaa.Ir

ناگفته های عاشقانه

سایه عشقم

کامران و سمیرا
    NaGofTeHaa.Ir ناگفته های عاشقانه

سایه عشقم

بازم دستم به نوشتن نمیره ..دوباره بغض گلومو گرفته نمیدونم دلم برای خودم میسو....

دوباره سایه ای از تو رو میبینم که حسرت در آغوش گرفتنش رو دارم اگرچه این اشک شوق دیدن همون سایه است.میدونی که اینا بهونه است منظور از سایه همون خاطره هاست .

تو منو در عین ناباوری  تنها گذاشتی اون موقع خیلی ناراحت شدم و همیشه دنبال دلیلش بودم حالا میبینم که این تنها بودن باعث شد تا یه کم به زندگی خودم فکر کنم چون حضور تو اجازه فکر کردن به مسایل پیرامونم رو ازم گرفته بود اگرچه همیشه کنارم بودی و نقش مهمی توی پیشرفت شخصیتیم داشتی..میدونی من منتظرم شاید توام یه روزی چشم روی حاشیه ها ببندی(دوست ندارم ازت انتقاد کنم چون نمیتونی جواب بدی)

  تقصیر تو نیست که نمیتونی بیای چون من لیاقت برگشتن تو رو ندارم.. اگر هم داشته باشم جایی توی دلت ندارم!؟اینا به کنار منم دوست ندارم غرورتو به خاطر من بشکنی.

میبینی هنوز بدیها نتونسته بهم غلبه کنه  این روزگار منم تغییر داده اما نمیدونم چرا با این همه تغییر و تحولی که توی خودم و زندگیم دادم اما هنوز احساس نیاز نسبت به تو رو درونم دارم.

نگران من نباش تنهاییمو یه جوری پر میکنم.مشکلی برای رابطه برقرار کردن ندارم فقط نمیدونم چرا دیگه تحمل دیدن بعضی مسایل رو ندارم ..

شاید یه مدت اینجا رو آپ نکردم چون میدونی که نیستم..پسوردش هنوز همونه.

یادت باشه هر جا که باشم بازم دارم با یادت زندگی میکنم و اینه که هنوز نبریدم بچه جون..

 

شادمهر:تویی که عشقم رو از نگاه من میخونی     ...        تویی که هم نفس همیشه آوازی تویی که آخر قصه منو میدونی گلم..

اگه کوچه صدام یه کوچه باریکه اگه خونه ام بی چراغه چشم تو تاریکه

میدونم آخر قصه میرسی به داد من لحظه یکی شدن تو آیینه ها نزدیکه..............................



تاريخ : شنبه ۱۳۸۷/۰۹/۱۶ | 16 | نویسنده : کامران و سمیرا |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.