
نمی خواهی دستانت را به دستانم بسپاری؟ نميخواهی ميزبان دلتنگی هايم باشی؟
نمی خواهی حلقه ياس های سپيد را به گردنم بياويزی؟ نمی خواهی شبنم های
اشتياق را به چشمانم هديه دهی؟ نمی خواهی گو نه هايم را به شفافيت شرم
بيا ميزی؟ نمی خواهی دوباره به معصوميت نگاهم سوگند بخوری؟ نمی خواهی
زمزمه کنی: به عظمت اشکی که در ديده ات می درخشد به عظمت سکوتی که
در زندگی ات هميشه جاری است و به عظمت تمام دلشکستگی های بی صدايت
هميشه کنارت خواهم ماند؟ نمی خواهی...
تاريخ : شنبه ۱۳۸۴/۰۷/۲۳ | 0 | نویسنده : کامران و سمیرا |