هر روز به یه جرمی سوزوندیش
دل من خسته شده مرغ پر بسته شده
میگی همینیه که هستی
نمیشه از تو رد
بشم بدجوری وابسته شدم واست مهم نبود که بودم...
حق من این نبود که تو
حالا بهم بگی برو منی که عاشق تو بودم
خسته شدم از این همه نیرنگ تو
فقط برو هر چی که دارم
خسته شدم از این همه در به دری دیگه مهم نیست که ندارمت تورو
گناه من چیست که لایق این همه عذاب باشم..
تا به کی این همه تحقیر شدن را تحمل کنم..این همه خیانت به دلم.
دیگر نمیخواهم خودم را بازیچه دست تو و دوستانت کنم..کجای این عاشقی به من
امیدی دادی که انتظار داری .. روزهاست که حسرت نبودنت را میخورم و ذره ذره خودم را
تباه میکنم..هر روز که میگذرد از خط جنون فراتر میروم..همیشه مرا نا امید کردی..
دلم را شکستی..توهین کردی..نا امیدم کردی..آخر این همه عذاب به چه جرمی؟عشق؟
کجای این داستان به من امید دادی؟حالا میگی همه اینها دروغ و نیرنگ بوده..آره
عشق من دروغ است و خودم منفور..عشق تو واقعی و زیبا...همه حرفای من دروغ و تو..
زندگی من زشت و حرف هایم همه اشتباه..محبتم ویران کننده است و محبت تو خیالی..
تو سال هاست منتظری و من در بی خبری...در واقعیت اما عشق و محبتی نمیبینم..
من برای همیشه سکوت میکنم و هرگز عشقم را ابراز نمیکنم..
میرم میمیرم..این عشق سال هاست یکطرفه پیش رفته تنها سرابی از تو بوده و بس.
چطور میتوانی اینطور بیرحمانه مرا مجازات کنی...چطور میتوانی نابودیه
مرا تماشا کنی و سرزنشم کنی..من تغییر کردم اما تو نخواستی ببینی..
تو منو عشقم رو کشتی..دلم را شکستی..سوزاندیو رفتی..
حالا سرزنشم میکنی؟باشد..میروم..اما چطور جواب وجدانت را میدهی؟
تو مرا از دنیا بیزار کردی..گذشته و آینده ام را ویران کردی..هرگز نمیبخشمت..
من میدانستم تو آنجایی اما خواستم ببینم اون دل بی رحمت کی میخواد به رحم بیاد..
نه این دنیای کثیف تورو سنگدل تر از تصور من کرده و غروری که درکنار اون داری نمیذاره
درست ببینی..من خودم کشتم اما تو تنها فکرت پیدا کردن سوالات توی ذهنت بود..لعنت به این همه
دورویی و خیانت..
لعنت به این عشق که هر چه داشتم را به فنا برد..تنها یک جسم خسته مانده و یک دل نا امید
و حسرتی کشنده و روزهای سیاه و تاریک پیش رو..میرم اما همیشه عاشقم..
دیگر مرا نخواهی یافت اما دعای من همیشه بدرقه راهت خواهد بود.
دیگر نمیخواهم زندگی کنم وقتی دلیلی برای زندگی ندارم..امیدی و عشقی ندارم..
تو عشقمون رو کشتی دختر..یه روزی جواب این همه بی معرفتی رو میبینی.
دانلود کن: تا کدوم ستاره

خواستم این عکس رو به عنوان آخرین مطلب برات بذارم
اما نمیخوام فکر کنی همه این سال ها دروغ میگفتم عاشقم.
اینجا رو تا روزی که بتونم برات نگه میدارم تا همیشه بدونی یکی عاشقت هست.
هر چقدر مینویسم و هر چی بیشتر سعی میکنم به دستت بیارم ازم دورتر میشی...
شاید دیگه باید بیخیال این عشق یکطرفه بشم تا بیشتر از این از طرف
اونی که دوستش دارم ضربه نخورم...اگرچه همینطوریشم داغون داغونم و مدت ها طول
میکشه نا دوباره بتونم ذهنم رو جمع کنم و از این روزگار سیاه خودمو بیرون بکشم..
با وجود این تنهایی و این فکر تخریب شده و امید و غروری که تو ازم گرفتی محال به نظر میرسه
که بتونم با این همه کینه ای قلبم رو گرفته بتونم ادامه بدم..
شایدم اینبار موفق نشدم و این ظلمت من تو خودش غرق کرد اگرچه برات مهم نیست..
کاش میدونستم دلیل این همه تنفری که از من داری چیه؟تو که هیچی نمیگی فقط ضربه میزنی..
احساس میکنم یه چیزی هست که ذهنتو نسبت به من خراب کرده..یا شاید تظاهر میکنی..
کاش تو هم مثل من رو راست بودی یا حداقل بی تفاوت نبودی و / چه توقعاتی دارم تو وقت این../
احساس میکنم بعضی ها دوست ندارند ما به هم نرسیم ولی خودشون رو بی طرف نشون میدن
نمیدونم جدایی ما چه نفعی داره براشون!اما میدونم دیدن زمین خوردن من خیلیها رو شاد کرده..
توی پست قبلی دو نوع کامنت از طرف تو داشتم هر دوش خودت بودی؟
این همه تغییر فکر در عرض چند روز/؟
کاش میفهمیدی با من چیکار کردی چند سال طول کشیده بود خودمو جمع کرده بودم اما بازم فکر تو..
منو توی منجلابی اسیر کردی که.. تنها و نا امید تر از همیشه.. حتما میخندی به این حرفا..
حلالت نمیکنم..برو دنبال زندگیت حتما این بلاها حق منه..اما بدون یه روزی میرسه که
پشیمون میشی گلم.
چی شده؟
برای دریافت فایل روی لینک زیر کلیک کنید...
چه ساده عاشقت شدم
عاشق دیونگیات دلم
رو بردی با همون برق قشنگ تو چشات
گذاشتم عمرو جونم به پای دوست داشتن تو هر کاری کردم واسیه دوباره برگشتن تو
دوباره برگشتن تو
من که نمیخواستم از تو قلب من بری یادته که میگفتی از همه عاشقتری
چی شد که باز به دلم تو پشت پا زدی جواب عشقم رو دادی با این همه بدی
من که نمیخواستم از تو قلب من بری
هر کاری کردم که نری اما بازم فایده نداشت
چی شد که دنیام شده بود رفت و منو تنها گذاشت
هنوز نمیشه باورم چه ساده دل کندی ازم
تویی که پای عشقمون با گریه میخوردی قسم
یه روز از همین روزا میام میبینمت قبل از اینکه بهار تمام بشه.
قبل از هر چیز باید بگم این پست برای اینه که سو تفاهم ها برطرف بشه و
اینکه بفهمیم نتیجه عاشق بودن و اصرار روی شکستن قانون جدایی چیه و چه عواقبی داره.
یه روز که تنهایی و میای توی نت که سرت گرم بشه و یادی از گذشته کنی
میبینی که یه غریبه پی ام میده و حالت رو میپرسه....
سمیرا«چرا نمیای تا خیالت راحت بشه؟ معلومه اینطوری همش سوتفاهم پیش میاد/
هه:کجا بیام؟انگار تو از همه جا بی خبری؟پس دل من چی که یه لحظه هم روی آرامش رو ندیده..کاش میدونستی به من چی میگذره اون موقع شاید حال منو درک میکردی./
این همون غروریه که میگفتم و بازم حرفای تکراری
امیدوارم منظورت از حیوون و این چیزا من نباشم ../
با توهین کردن به من چیو میخوای ثابت کنی؟/
جواب بعضی حرفات بمونه برای موقعی که
فهمیدی من چی میگم و چرا هنوز اینجا میام
و چرا با این همه بی حرمتی هنوز حرمتت رو نگه داشتم../
فکر کردی من نمیتونم حالتو بگیرم؟فقط ادعای شعور داری .. لعنت به تو/.
اینجا آخره خط عشقه منه.. همینو میخواستی نه؟/
اینا تیکه هایی از متن و برای دیدن متن کامل برو به ادامه مطلب...
ادامه مطلب