NaGofTeHaa.Ir

ناگفته های عاشقانه

    NaGofTeHaa.Ir | 2010/2/20 - 2010/3/20

کامران و سمیرا
    NaGofTeHaa.Ir ناگفته های عاشقانه

منو درک کن

<منتظرم یه جوابی بدی اما انگار فراموش کردی یکی بهت فکر میکنه> امروز:۴/۱

این پست در تاریخ ۱/۱ بازنویسی شد

میخوام بهت یه چیزایی رو توضیح بدم شاید بیشتر موقعیتم رو درک کنی

و جواب بعضی سوالاتت رو که نمیدونم روشن کنم..

میدونم دوری از من باعث شده دید دیگری نسبت بهم پیدا کنی و شاید

حرفایی به گوشت رسیده که واقعیت نداشته و خیلی از افکار منفی

 که همه و همه سدی بین منو تو شده..

تا حالا به خودت نگفتی که چرا من رفتم؟چرا با اینکه میدونستم

 جدایی از تو یعنی مرگ بازم هم رفتم؟

بخشی از مطالب موجود در ادامه:

 من بر خلاف میلم ازت جدا شدم..

سکوت لشگری از افکار منفی بین ما بوجود آورده

باید  تو چشمات نگاه کنم

 شخصیت هامون تغییر کرده اما ...

به ندای قلبت گوش بده

 بارها از طرف تو شکستم

تو شدی خنجری که زخم های زیادی به روحم زده

به جای اینکه سرت رو بالا بیاری

 و ستاره رو نگاه کنی چشماتو بستی

منو با رفتنت مجازات کردی

کاش میشد دل رو کنترل کرد و بهش دستور داد

دوریت برام گرون تموم شده

واقعیت

رو راجع به هرچی که بخوای میگم..

 

امیدوارم دیگه امسال بتونم هدیه ات رو به موقع بدم...

اگر بد بودم دیگه خوب شدم

یه فرصت بده

توبه کردم

 تورو خدا بذار باهات حرف بزنم ..

تو که اینقدر سنگدل نبودی..

اگر باورم داری همین الان....

من فکر میکنم الان باید سکوت رو بشکنی

 

ادامه مطلب یه سری حرفای اضافه که اگر حوصله داشتی رمزش ۴ رقم آخر تلفن منزلتونه.



ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۲۷ | 20 | نویسنده : کامران و سمیرا |

حادثه

مطالب این پست رو پاک کردم چون مثل اینکه باورت

نمیشه یا مهم نیست چه اتفاقی برام افتاده.



تاريخ : چهارشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۲۶ | 16 | نویسنده : کامران و سمیرا |

فاصله

این روزا سخت ترین روزای زندگیمه و فکر میکنم توی اوج سربالاییه زندگیم هستم..

هر وقت که تنها میشم به گذشته ها فکر میکنم و به اینکه چه اشتباهاتی کردم و

چه طور خیلی ساده عشقم رو از دست دادم و به دنبال دلیلی برای توجیه کارهام..

زخم های گذشته و شرایط سختی که این روزا دارم دست به دست هم داده تا منو از پا دراره

چیزی که بیش از همه چیز فکرمو مشغول کرده و مردد و سر درگمم کرده اینه که نمیدونم چرا

بعضیها که امید زندگیم بودن و همیشه دوستشون داشتم چرا اینطوری به من ضربه زدند و

آیا واقعا این حق من بوده و آیا جواب خوبیهای من اینه..

اگر واقعا اشتباه کرده باشم و اصلا اونی که میخوام به من خیانت کرده باشه و من این همه سال

عاشق کسی بودم که اصلا بهم فکر نمیکرده و همه اینا یه سو تفاهم بوده ..

اون وقت تکلیف من چیه؟کی میخواد جواب دلمو بده؟

من هنوز توی مسافرتم و چیزی از این سفر طولانی نمونده تا مقصد و بدون که یه روزی بر میگردم

و امیدوارم راجع بهت اشتباه نکرده باشم و حداقلش اگر هم بهم فکر نمیکنی بهم خیانت

نکرده باشی چون اون وقت دلم نمیبخشت ..

این سکوت تو منو بین زمین و آسمون معلق کرده کاش میفهمیدی که همین مسالی که شاید

برات خنده دار باشه زندگی منو جهنم کرده و روزی نیست که بهش فکر نکنم و هر چی سعی میکنم

ازش فرار کنم نمیشه چون جوابی ندارم که بتونم خودمو قانع کنم..فقط حدس و گمان ..

امیدوارم خدا بهت جرات شکستن این سکوت رو بده .. شاید یه روزی فهمیدی چه حالی دارم.

بعد از این سفر من آدم دیگه ای خواهم شد وفکر میکنم تا حدودی همه نقاط ضعف گذشته

رو درست کرده باشم و در مقابل بهای زیادی دادم که فکر میکنم ارزششو داشت..

واقعا نمیدونم چیکار کنم ! یعنی هنوز دوستم داری و میخوای عشقم بیشتر بهت ثابت بشه؟

میخوای ازم انتقام بگیری؟باهام بازی کنی؟داغونم کنی؟دیوونم کنی؟

یا اصلا بهم فکر نمیکنی..حیرونم و داغون اما هنوز امیدوارم و عاشق.



تاريخ : پنجشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ | 16 | نویسنده : کامران و سمیرا |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.